سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یک قرآن جیبی خریده‌ام. هر جا بی‌کار می‌شوم از جیب بغل کتم درمی‌آورم و مطالعه می‌کنم؛ بین دو کلاس که وقت استراحت است یا وقتی از مطالعه‌ی کتاب‌هایم خسته می‌شوم. یا توی اتوبوس واحد که کار دیگری از دستم برنمی‌آید... کلاً خیلی دارم کار خوبی می‌کنم. این طور انگار با خدا رفیق شده‌ام. آخ! کی بود؟ کی بود سنگ زد؟ «منم! های! اینجا! پایین‌ نه. بالا هستم. ها! یک کم دیگه سرت رو بیار بالا! آفرین!» نویسنده؟! تویی؟ مگر نگفته بودم دوباره پس گردنی، سنگ، سنگ ریزه و یا با این طور مسائل مرا صدا نزنی؟ می‌خندد و می‌گوید: «حالا بی خیال! داشتی می‌گفتی با خدا رفیق شده‌ای و کلاً داری کار خوبی می‌کنی؟! گُل وقتت رو کفایة الاصول آخوند و اسفار ملاصدرا می‌خوانی و وقت استراحتت قرآن را تورّق می‌کنی و فکر می‌کنی کار خوبی می‌کنی و تازه تخیّل کرده‌ای با خدا رفیق شده‌ای؟ ببینم وقت قرآن خواندن "وجلت قلوبهم" شده‌ای؟!» سرم را می‌اندازم پایین. حرفی برای گفتن ندارم.
توی روضه‌ی امشب فقط یک چیز از امام حسین علیه السلام می‌خواهم. فقط می‌گویم: «مرا عاشق قرآن کن! هم از نوع صامت و هم از نوع ناطقش.»

حدیث: امام علی علیه السلام: برای خویشتن میان خود و خدای سبحان برترین وقت‌ها و بخش‌های زمان را قرار ده.
غررالحکم، باب الوقت و المواقیت (زمان و زمانبندی)529، حدیث1.


   مدیر وبلاگ
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :43
بازدید دیروز :6
کل بازدید : 152886
کل یاداشته ها : 125


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ